به گزارش خبرنگار وسائل؛ آیت الله محمد مهدی شب زنده دار در کلاس درس خارج فقه امر به معروف و نهی از منکر خود در دارالتلاوه مسجد اعظم قم به تاریخ سه شنبه بیست و پنجم مهرماه 1396 در جلسه 208 در ادامه بررسی اشتراط شرط عدالت در وجوب امر به معروف به تبیین و بررسی روایت مورد استفاده صاحب جواهر در اثبات وجوب شرط عدالت برای وجوب امر به معروف پرداخت.
تقریر درس
عضو شورای نگهبان قانون اساسی در جلسه گذشته عنوان کرد: اگر بنا باشد شرطیت عدالت را در امر به معروف لحاظ کنیم آنگاه اصل واجب که بسیار بر آن تاکید شده و به عنوان اساس بقای جامعه اسلامی شناخته می شود متروک و مسدود می شود چرا که تحقق این شرط سخت است در حالیکه هدف از وجوب امر به معروف و نهی از منکر اقتضائی متضاد با این اشتراط دارد. از این روی نمی توان این امر را شرط وجوب دانست بلکه امری مورد تاکید و مطلوب تلقی می شود.
مشروح این جلسه را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث رسید به روایت چهارم، روایت چهارم که صاحب جواهر قدس سره در عداد ادلهی دالّهی بر اشتراط وجوب امر به معروف و نهی از منکر به عدالت ذکر فرموده این خبر هست فرموده:
«و فی الخبر وَ لَا یَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ مَنْ قَدْ أُمِرَ أَنْ یُؤْمَرَ بِهِ وَ لَا یَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ مَنْ قَدْ أُمِرَ أَنْ یُنْهَى عَنْه»
کسی که دیگران امر شدند که به او امر کنند به معروف، او دیگر خودش امر به معروف نمیکند یعنی نباید بکند این جملهی مضارعیه یا مستقبلیه در مقام انشاء است «وَ لَا یَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ مَنْ قَدْ أُمِرَ أَنْ یُؤْمَرَ بِهِ» و همچنین «وَ لَا یَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ مَنْ قَدْ أُمِرَ أَنْ یُنْهَى عَنْه» بنابراین کسی که عادل نیست کسی است که یا تارک واجب است یا فاعل حرام است اگر تارک واجب است قد اُمِرَ عن یؤمَرَ به از طرف شارع امر شده که ای مردم به این آقا امر کنید نماز بخواند. ای مردم این آقا را نهی کنید از غیبت کردن از دورغ گفتن، از ظلم کردن. کسی که دیگران امر شدهاند که به او امر کنند یا نهی کنند آن دیگر خودش نمیتواند آمر و ناهی باشد. او نباید امر کند و نهی کند. این کار سزاوار او نیست. پس این دلالت میکند بر این که مشروط است وجوب امر و نهی به عدالت و این که خودش مورد امر و نهی دیگر نباشد. به این روایت ایشان استدلال فرمودند در مقام بیان ادلهی این قول.
یک قطعهی دیگری از این روایت هم دلالت بر این مدعا میکند که معمولاً ندیدم در کتب فقهیه آنهایی که این روایت را ذکر کردند ذکر کرده باشند البته استقصاء من استقصاء تامی نیست ولی صاحب جواهر و بزرگانی که کلماتشان را دیدم آن قطعه را ذکر نفرمودهاند آن قطعه هم در همین روایت است یک دو سه خط یا دو خط قبل از این است که این آقایان فرمودند. بله آنجا دارد که «و من کان علی خلاف ذلک» خلاف ذلک شرایطی است که حضرت سلام الله علیه بحسب این نقل برای جواز جهاد ذکر فرموده که حالا بعد روایت را تا یک حدودی باید بخوانیم که روشن بشود جهات آن در مقام جواب، شرایطی را ذکر میکنند برای جهاد و این که اگر کسی مقاتله کند و کشته شود شهید تلقّی میشود و بهشت جزای او خواهد بود حضرت فرمودند این شرایطی دارد هر کسی حق ندارد جهاد کند و هر کسی هم که جهاد کرد اینچنین نیست که شهید قلمداد بشود یا وجبت له الجنّه بشود کسی است که از مطالبی که گفته شده این است که گناه نکند یا اگر گناه کرده باید توبه کرده باشد یعنی به عبارت اُخری باید چه باشد؟ باید عادل باشد نه تنها از این روایت استفاده میشود عادل معمولی، یک عادل نماز شبخوان، یک عادل دارای سجایای مهم اخلاقی و دینی، حالا بعد خواهیم خواند چنین آدمی خدای متعال اجازه داده به او که جهاد کند و دیگران را بکشد و دعوت به اسلام کند و این آدم اینچنینی است که اگر جهاد کرد و کشته شد آن وقت شهید گفته میشود به او و جبت له الجنّة، حالا این روایت شریفه میفرماید:
«و من کان علی خلاف ذلک
یعنی عادل نبود اینچنین نبود
فَهُوَ ظَالِمٌ، وَ لَیْسَ مِنَ الْمَظْلُومِینَ، وَ لَیْسَ بِمَأْذُونٍ لَهُ فِی الْقِتَالِ، وَ لَا بِالنَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ
مأذون نیست اصلاً یعنی حرام است این کار را انجام بدهد مأذون به قتال نیست مأذون به نهی از منکر و امر به معروف نیست
لِأَنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِ ذلِکَ
چون این اهل این کار نیست اهل امر به معروف و نهی از منکر نیست و بعد میفرماید که
وَ لَا مَأْذُونٍ لَهُ فِی الدُّعَاءِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
این اذن داده شده این کسی نیست که اذن داده شده باشد برای او در دعوت نمودن مردم به سوی خدای متعال
لِأَنَّهُ لَیْسَ یُجَاهِدُ مِثْلُهُ
چون این آدمی نیست که مثل اینگونه آدمها، آدمهایی نیستند که بخواهند مجاهدهی در راه حق بکنند اینها خودشان خراب هستند فعلاً، هر کسی که درست شد گناه نداشت یا اگر داشت توبه کرد و طائب شد آن، بعد میفرماید که
لَیْسَ یُجَاهِدُ مِثْلُهُ وَ أُمِرَ بِدُعَائِهِ إِلَى اللَّهِ
و این کسی نیست که امر شده باشد به دعوت نمودن او به سوی خدای متعال،
وَ لَا یَکُونُ مُجَاهِداً مَنْ قَدْ أَمَرَ الْمُؤْمِنِینَ بِجِهَادِهِ
کسی که مؤمنون امر شدند که با او مجاهده کنید او دیگر خودش مجاهد نیست تا این که میفرماید:
وَ لَا یَکُونُ دَاعِیاً إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ أَمَرَ بِدُعَاءِ مِثْلِهِ إِلَى التَّوْبَةِ وَ الْحَقِّ وَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لَا یَأْمُرُ بِالْمَعْرُوف مَنْ قَدْ أَمَرَ أَنْ یُؤْمَرَ بِهِ وَ لَا یَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ مَنْ قَدْ أَمَرَ أَنْ یُنْهَى عَنْه»
پس ببینید این جملهی اخیری که الان خواندم این را صاحب جواهر و بزرگان ذکر کردند از این مقطع، آن جملهی قبلش را که آن هم دلالت دارد بر مسئله و دلالت بر حرمت حتی میکند آن را توجه به آن نشده از بیان استدلال غفلت شده از آن، این بنابراین روایت مبارکهای است که در کافی شریف و در تهذیب این دو کتاب مهم حدیثی ما واقع شده و این مطلب گفته شده است دلالت میکند.
اشکالش این است که اُمِرَ أن یؤمَرَ به، این آدمی است که امر شده که یؤمَر به، ولو نسبت به آن یکی چیز دیگر و این حدیث دارد میفرماید مَن اُمِرَ أن یؤمَرَ به، دیگر خودش لایأمُر، بالاخره این آدمی است که ولو این که الان این مثلاً شراب نمیخورد اما یک گناه دیگری معاذ الله انجام میدهد روزهی ماه رمضان را نمیگیرد ولی شراب نمیخورد اینجا آیا این داخل من اُمِرَ أن یؤمَرَ به هست یا نیست یا ینهی عنه هست یا نیست؟ هست. این حدیث هم دارد میگوید هر کسی اینجوری بود دیگر لایؤمُرُ و لاینهی ...
س: انصراف ندارد
ج: نه انصراف ندارد چون من اُمِرَ أن یؤمَرَ به است دیگر، این موضوع صادق است دیگر، چرا انصراف داشته باشد اگر هم داشته باشد بدوی است علاوه بر این که این حدیث آن مقطع بالایی آن را که خواندیم «مَن کان علی خلاف ذلک»، این دیگر نمیشود آنجوری، خلاف ذلک یعنی آن شرایطی که ما برای جهاد ذکر کردیم
این تقریب استدلال و بیان دو مقطع از این روایت شریفه که فعلاً دلالت آن لابأس بها، و اشتراط به عدالت را اثبات میکند.
اما آیا جوابی داریم از این حدیث یا نه؟
فعلاً جواب کوتاهتر را عرض میکنیم تا بعد اگر رسیدیدم آن جواب، که امروز ظاهراً نمیرسیم آن جواب تفصیلی را عرض بکنیم یعنی جواب دلالی را،
جواب اولی که داده شده و آسان است و زود از آن رد میشوند این است که این روایت ضعف سند دارد و حجت نیست.
مرحوم علامهی مجلسی قدس سره هم در مرآت العقول که شرح کافی است و هم در ملاذ الاخیار که شرح تهذیب هم فرموده ضعیفُ، این روایت ضعیف است. و روایت ضعیف که نمیتواند اشتراط را اثبات بکند. وجه ضعف چه هست؟ سند روایت را بخوانم:
«محمد بن یعقوب عن علی ابن ابراهیم عن ابیه عن بکر بن صالح عن القاسم بن بُرید
به بعضی نسخ عن القاسم بن یزید
عن ابی عمرو الزبیری عن ابی عبد الله علیه السلام قال قلت له ُ أَخْبِرْنِی عَنِ الدُّعَاءِ إِلَى اللَّهِ وَ الْجِهَادِ فِی سَبِیلِهِ أَ هُوَ لِقَوْمٍ لَا یَحِلُّ إِلَّا لَهُمْ وَ لَا یَقُومُ بِهِ إِلَّا مَنْ کَانَ مِنْهُمْ أَمْ هُوَ مُبَاحٌ لِکُلِّ مَنْ وَحَّدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ آمَنَ بِرَسُولِهِ صلی الله علیه و آله و سلم»
سؤالش هم سؤال مهمی است. دو تا سؤال مهم کرده سؤالش این است که آیا هر کسی که مسلمان باشد میتواند جهاد کند یا نه این جهاد برای یک عدهی خاصی است؟ حضرت فرمودند نه هر کسی نمیتواند برای عدهی خاصی است و کسانی که از آن عدهی خاص نباشند حق جهاد ندارند که حالا این جواب تفصیل دارد بعد دوباره سؤال کردند که آقا بفرمایید آن عدهی خاص چه کسانی هستند. آن وقت حضرت وارد شدند به حسب این نقل برای این که بیان کنند آن عدهی خاص چه کسانی هستند. بعد از قرآن استفاده کردند خیلی طولانی است این روایت شریفه.
اشکال این است که این سند مشتمل است بر بکر بن صالح و بکر بن صالح، که ظاهراً این بکر بن صالح الرازی است. ما دو تا بکر بن صالح داریم. یک بکر بن صالح داریم که از اصحاب امام باقر سلام الله علیه است و دیگری از اصحاب حضرت رضا و یا حضرت موسی بن جعفر یا هر دو، و این همان بکر بن صالح ثانی است. وقتی که شما به رجال مراجعه کنید بکر بن صالح یک کتابی دارد که در باب جهاد اصلاً نوشته و این روایت هم برای باب جهاد است علاوه بر این که راوی ایشان عبارت است از ابراهیم بن هاشم که اینجا هم راوی از بکر بن صالح است که دارای آن کتاب هست ابراهیم بن هاشم است از نظر طبقه هم همینجور است کسی که از اصحاب امام باقر سلام الله علیه باشد در این طبقه نمیآید با دو واسطه از امام صادق بخواهد مطلب نقل بکند اینها نشان میدهد که این آقا همان بکر بن صالح الرازی است. بکر بن صالح رازی نجاشی فرموده ضعیفٌ، پس نجاشی او را تضعیف فرموده است. ابن غضائری علی ما فی معجم رجال الحدیث فرموده است که ضعیفٌ جدّاً کثیر التفرّد بالغرائب، جدّاً ضعیف است و خیلی مطالب غریب که دیگران نقل نکردند هم ایشان نقل میکند. یکی از آنها همین روایت است واقعاً هم از غرائب است حالا بعداً وقتی که وارد آن بشویم. کثیر التفرّد بالغرائب، یک مطالب نامأنوس و غریب را از ائمه علیهم السلام نقل میکند که دیگران اشباه و نظائر آن را نقل نکردند.جعل نمیگوید هست میگوید کثیر التفرّد بالغرائب است آدم شک و تردید برایش پیدا میشود که این نکند دارد میسازد این چهجور آخر؟ دیگران چنین حرفهایی را نقل نکردند از ائمه. این یک شک و تردیدی حاصل میشود و ممکن است بگوییم اگر دلیل ما بر حجیت خبر واحد بنای عقلاء باشد یک چنین آدمی که خیلی غرائب نقل میکند ولو آدم غیر ثقهای هم نمیدانند او را، ولی وقتی خیلی غرائب نقل میکند میگویند شاید این گل و قاطی میکند حافظهاش درست نیست مثلاً اینجور چیزهاست بنای عقلاء معلوم نیست بر عمل به چنین خبر چنین شخصی باشد که غرائب و امور غیر مأنوس که دیگران نقل نمیکنند مثل شبیه آن چه که در باب رؤیت هلال گفته میشود روایات هم داریم فقها هم میفرمایند که مثلاً فرض کنید که صد نفر دارند استهلال میکنند یک نفر این وسط میگوید که من دیدهام خیلی هم آدم عادلی است آنجا گفتند این خبر حجت نیست ولو این عادل، حتی اگر دو نفر بگویند که بینه است چرا؟ برای خاطر این که صد نفر دارند نگاه میکنند همه هم چشمهایشان چشمهای عادی است از بین این صد نفر این دو نفر ادعا میکنند ولو عادل هستند و ما میدانیم دروغ نمیگویند ولی اینجاها احتمال این که یک توهمی برایشان پیش آمده یک خیالی برایششان پیش آمده یک چیزی همینطور به چشمشان خورده اینها خیال میکنند این هلال است چون احتمال توهم و تخیل در اینجایی که صد نفر دارند استهلال میکنند و هیچکدام ادعا نمیکنند میگویند نه ما ندیدیم یا شک داریم این دو تا ادعا میکنند گفتند این حجت نیست ولو علی رغم این که عادلند علی رغم این که ثقه هستند اینجا هم کسی که کثیر التفرّد بالغرائب است این همه ائمه شاگرد دارند راوی دارند یک حرفهایی این نقل میکند که نه محمد بن مسلم نظیر آن را نقل کرده نه زراره نقل کرده و نه ابن ابی عمیر نقل کرده نه صفوان نقل کرده این آدمهایی که شاخص هستند مهم هستند اینها اصلاً اینجور مطالب را نقل نمیکنند حالا این آقا آمده ولو ثقه هست این باعث میشود که بنای عقلاء شامل آن نشود و اگر ما دلیل وحیدمان بر حجیت خبر واحد بنای عقلاء غیر مردوئهی شرعیه باشد پس شامل آن نمیشود. بنابراین از عبارت ابن غضائری دو تا مطلب استفاده میشود یکی این که گفته ضعیفٌ جدّاً مثل نجاشی بلکه غلیظتر، نجاشی فقط گفت ضعیفٌ، ولی ایشان گفت ضعیفٌ جداً، علاوه بر این میگوید کثیر التفرّد بالغرائب است خود این هم ولو ثقه باشد یک عامل دیگری است برای این که ما بگوییم وثاقت معلوم نیست داشته باشد.
جوابی که از امام علیه السلام نقل میکند این جواب ما حصل آن این است که کسی که عرض کردم نه تنها عادل است عادل شش آتشه است و این عادل اهل نماز شب باشد چه باشد چه باشد خصوصیات بالایی، این فقط حق دارد. این پیامبر اکرم اینقدر جهاد میفرمودند آیا کسانی که در این جهاد شرکت میکردند و میرفتند اینها اینجوری بودند؟ امیرالمؤمنین این چند سال که جهاد داشتند و اینها داشتند اینجور آدمها بودند؟ از واضحات است که اینجور نیست آن وقت این دارد میگوید باید اینجوری باشد ان شاء الله تتمهی کلام برای شنبه.
و صلی الله علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
پایان.
120/907/د